با توجه به اهمیت روایت و تاریخ روایی در تثبیت حافظهی جمعی و تحولات حوزهی اجتماعی، میتوان رابطهی میان روایت، قدرت و تاریخیت انسان را تثبیت کرد. بهنظر میرسد که تاریخنگاری رسمی به منبع مکتوب و معتبر برای استنادها و ارجاعهای اساسی بدل شده است که برای ارایهی تصویری جامعتر از تاریخ معاصر کافی نیست. از اینرو و به هدف جبران این خلاء، رویکردهایی نقادانهای چون ادبیات شفاهی و تاریخ شفاهی از سوی محققان در بارهی فهم وضعیت گروههای اجتماعی به حاشیهرانده شده، مورد تامل و توجه قرار گرفته است. تاریخ شفاهی با نور انداختن به روایات، خاطرات و تجربیات غایبان و حذفشدگان تاریخ، وجوه انکارشده و ناپیدای زندگی روزمرهی اقشار و گروههای دیده و شنیدهنشده را مورد بازنگاری و بازشناسی قرار میدهد.
چنانچه در تعاریف کلی و جامع از تاریخ شفاهی آمده است، تاریخ شفاهی، ارایهی خوانشی متفاوت از تاریخ رسمی مکتوب است. در تاریخ شفاهی که تا حدی از الگوهای رشتههایی چون مردمشناسی متاثر است، پژوهشگران و تاریخنگاران خاطره و تجربهی زندگی گروههای در حاشیه و بازماندگان از تاریخ رسمی را مکتوب میکنند. در این میان، زنان بهدلیل انواع محدودیتهای دسترسی به منابع تاریخنگاری رسمی بهطور عام و زنان افغانستان بهطور خاص، از گروههای اقلیت و فراموششدگان تاریخ رسمی هستند. از جهاتی، تاریخ رسمی و بایگانی ذیل آن مجموعهی متکثری از اسناد، خاطرات و تجربیات نخبگان و عمدتا مردان مرکزنشین بوده است. غیبت زنان و دیگر بهحاشیهراندهشدگان و روایت آنان در تاریخ رسمی، زمینهساز انکار «بود» و «نمود» آنان و به تبع فرودستانگاری آنان از سوی گفتمانهای رسمی در مناسبات قدرت سیاسی و اجتماعی است. از این جهت، تمرکز بر محور تولید تاریخ شفاهی در میان پژوهشگران و مورخان حوزهی مطالعات زنان، رویکردی مرسوم بوده و روزنهی امیدی برای ترسیم دقیقتر، جامعتر و منصفانهتری از تاریخ و تجربیات زیستهی زنان به شمار میرود.
در اسناد مکتوب موجود، تصویر قالبی از زن در تاریخ رسمی افغانستان تابع نگاه نخبهگرا، مرکزگرا و مردسالار مسلط، در دوگانهی «قربانی» یا «قهرمان» در نوسان است. بر اساس این خوانش، زن اغلب «یگری»ای آسیبپذیر و شکننده روایت میشود که محتاج حمایت از سوی منابع و روابط قدرت است یا موجودی منفعل و فاقد عاملیت که بهواسطهی سرشت و سرنوشت بیولوژیکاش (در قالب نقشهای جنسیتیای چون مادری، همسری، پرستاری و…) در موقعیت قربانی قرار دارد. تقلیل زنان در این دوگانهی آشتیناپذیر، با انکار هرگونه ایفای نقشی از سوی آنان در رقمزدن تاریخ، زن را بهمثابهی سوژهای فرودست مطلق بهتصویر کشیده است. خلق این تصویر ناقص تا کنون، تسهیلگر نظام دانایی و قدرتی بوده است که اعمال خشونت بر زن را جبری تاریخی و اجتانابناپذیر میداند. ارایهی این تصویر مخدوش و در مواردی مغرضانه، تعیینکنندهی رویکرد حلقات در قدرت در قبال اقشار بیرون از دایرهی قدرت است.
در برخی رشتههای علوم اجتماعی چون مطالعات زنان و دیگر رویکردهای رهاییبخش به دانش، تمرکز بر تاریخ شفاهی حاکی از درک ضرورتی اخلاقی و تاریخی است که به روایتهای روزمرهی زنان در اقشار متکثر بهمثابهی مواد خام معتبر برای تاریخنگاری بدیل مینگرد. پژوهشگران حوزهی جنسیت، با تامل بر تولید تاریخ شفاهی، بسیاری از کلیشهها و تصورات قالبی در بارهی زنان را در عصر ما بهچالش کشیدهاند و ضمن گردآوری روایتهای زنان در قالب متدها و شیوههای بروز، بهتجربه و خاطرهی متکثر زنان در لابلای کانونهای قدرت و واقعیت، استناد و اعتبار بخشیدهاند. با این توضیحات، میتوان با اتکا به تجربهی دستاول زنان افغانستان زیر سلطهی طالبان از منظری دیگر نگریست. میبایست با تمرکز بر روایتهای «زنان معترض» که طی چهارسال پسین بهمثابهی تنها نیروی اجتماعی و مدنیای که در برابر طالبان مقاومت کردهاند، رگههای پیوند این جریان را با پیشینیان و دیگر زنان در تاریخ معاصر ردیابی و رصد کرد. از اینمنظر، تلاش برای ثبت و درج تاریخ شفاهی زنان افغانستان، بیش از هر امری، دلالتی بر این اولویت مشترک زنان است که انسان صرفنظر از جنسیت، طبقه و جغرافیا، موجودی روایی است و چنانچه ژولیا کریستوا از شارحان آرای هانا آرنت میگوید، روایت و کنشِ روایی، بنیادیترین تعریف زندگی است و انسان چیزی جز امکانی برای روایت است.
در بارهی پروژهی تحقیقی تاریخ شفاهی زنان در اوسا
در مجموعهی حاضر تلاش شده که ضمن برقراری پیوندهای علی میان تاریخ شفاهی و سوژگی سیاسی، اهمیت و ضرورت خلق و اجرای ایدههای تاریخی با موضوعیت بررسی امکانهای گروههای اجتماعی سرکوبشده در تحولات اجتماعی افغانستان معاصر در نظر گرفته شود. از اینرو و با توجه به سیاست ساختارمند حذف زنان از سوی طالبان، تکیه و تمرکز این مجموعه بر روایتهای خاموشان تاریخ معاصر یعنی زنان و اعضای جامعهی کوییر و… معطوف است که زمینهی ثبت تجربهی تاریخیشان در کنشهای سیاسی-اجتماعی معاصر تاکنون در تاریخنگاریهای جریان اصلی و رسمی کمتر بهگونهی مدون و معتبر بازتاب یافته است. اوسا آگاه است که اجرای ایدههای نو و پیشرو همواره با میزانی از خطرپذیری همراه است و بدیهی است که انجام این طرح نیز خالی از خطاها و چالشهای عمومی در پژوهشهایی از ایندست نخواهد بود.
اجرای پروژهی تاریخ شفاهی جنبش زنان افغانستان، در تابستان و پاییز ۱۴.۴ ـ ۲۰۲۵ در آکادمی مطالعات زنان افغانستان آغاز شد. این پروژه برای پژوهشگرانی که در پی مطالعهی تاریخ سیاسی زنان افغانستان هستند، منابع مهمی را فراهم میآورد. ایده و اجرای این طرح توسط زهرا موسوی، مسئول اوسا انجام شده است. شماری از مصاحبهها با تسهیلگری دکتر آزاده کیان، مسئول دپارتمان مطالعات جنسیت و فمینیسم دانشگاه پاریس در این دانشکده ضبط شده و شماری دیگر با تسهیلگری دکتر گابریله ینارت مسئول مرکز مطالعات جنسیتی میان رشتهای دانشگاه هومبولت برلین انجام شده است. کار نظارت پیاده کردن مصاحبهها نیز بر عهدهی زهرا موسوی است و این طرح با حمایت نهاد مدره انجام شده است.
شیوهی مصاحبه
شیوهی مصاحبهها در این پروژهی تحقیقی مصاحبهی ترکیبی است. این شیوه، ترکیبی از مصاحبهی منظم و مصاحبهی آزاد است. یعنی همزمان که طبق اصول مصاحبهی منظم، محورهای اصلی گفتوگو و پرسشهای عمده از پیش در اختیار مصاحبهشونده قرار داده میشود، برای تدقیق و انطعافپذیری بیشتر در روند گفتوگوها و جلوگیری از کمی شدن صرف نتایج و نیز امکان بررسی زمینهمند و عمیق و جامع اظهارات، پرسشها باز و مصاحبهشوندگان در بیان مطالب خود آزاد و صاحباختیارند. در شیوهی ترکیبی تلاش میشود که قیاس دادهها با سایر اسناد و اظهارات سیر و سیاق روایتها از مسیر اصلی تاریخی آن بیرون نشود و مصاحبهکننده جهت و مسیر مصاحبه را هدایت میکند.
نام افراد مصاحبهشونده (تا این مرحله)
- بصیره پیغام، کنشگر کوئیر و دانشجوی رشتهی مطالعات جنسیت
- رشمین جوینده، کنشگر حوزهی زنان و از زندانیان سیاسی دوران طالبان
- حبیب فرزاد، جامعهشناس و از کنشگران اجتماعی در برابر طالبان
- مژگان فراجی، کنشگر حوزهی زنان و از معترضان در برابر طالبان
- عبدالله سلاحی، نویسنده، روزنامهنگار و از اعضای جنبش زنان
- رقیه ساعی، کنشگر حوزهی زنان و از زندانیان سیاسی دوران طالبان
- صالحه عینی، کنشگر حوزهی زنان و از معترضان در برابر طالبان