با توجه به اهمیت روایت و تاریخ روایی در تثبیت حافظهی جمعی و تحولات حوزهی اجتماعی، میتوان رابطهی میان روایت، قدرت و تاریخیت انسان را تثبیت کرد. بهنظر میرسد که تاریخنگاری رسمی به منبع مکتوب و معتبر برای استنادها و ارجاعهای اساسی بدل شده است که برای ارایهی تصویری جامعتر از تاریخ معاصر کافی نیست. از اینرو و به هدف جبران این خلاء، رویکردهایی نقادانهای چون ادبیات شفاهی و تاریخ شفاهی از سوی محققان در بارهی فهم وضعیت گروههای اجتماعی به حاشیهرانده شده، مورد تامل و توجه قرار گرفته است. تاریخ شفاهی با نور انداختن به روایات، خاطرات و تجربیات غایبان و حذفشدگان تاریخ، وجوه انکارشده و ناپیدای زندگی روزمرهی اقشار و گروههای دیده و شنیدهنشده را مورد بازنگاری و بازشناسی قرار میدهد.