
خشونت فراگیر جنسی و جنسیتی از بارزترین اشکال خشونت در افغانستان معاصر است. بسیاری از مصادیق آن بهدلیل تکرار و استمرار، تجربهی خشونت را بهبخش جداییناپذیر زندگی و روزمرگی زنان، کودکان و اقلیتهای سرکوبشدهی جنسی و جنسیتی بدل کرده است. بهطور مشخص پس از قبضهی قدرت از سوی طالبان در سال ۲۰۲۱ بهعنوان یک گروه بنیادگرا، ایدئولوژیک و استبدادی، زندگی زنان و گروههای اجتماعی در اقلیت در چنگ و چنبرهی اشکال خشونتهای عیان و پنهان قرار گرفته است. طی سالهای پسین، زنان، کودکان و اعضای جامعهی کوئیر در افغانستان، بهدلیل جنسیت، موقعیت و هویتشان در معرض و مواجهه با اشکال متکثر تبعیض و خشونتهای جنسی و جنسیتی ساختاری، سیاسی، حقوقی و عرفی بودهاند. طالبان بهگونهی سیستماتیک با جلوگیری از طرح و تأمین نیازهای اساسی زندگی انسانی، مانع دستیابی افراد جامعه و بهطور ویژه زنان به ظرفیتها و ضرورتهای اجتماعیشان شدهاند.
در واژهنامهی حاضر تلاش شده است که افزون بر پوشش مفاهیم عمدهی مرتبط با خشونت و اشکال خشونتهای جنسی و جنسیتی متعارف، بر معرفی مفهوم خشونت ساختاری و مصادیق و معانی آن از جمله خشونت حقوقی، خشونت اقتصادی و خشونت سیاسی با زیرمجموعههای هر کدام نیز تمرکز شود. آشنایی با این مفاهیم از این جهت حائز اهمیت است که بر اساس برآوردهای انجامشده در مطالعات علوم انسانی، میزان آسیب و اثرات تخریبی خشونتهای ساختاری جاری حتا از صدمات جنگهای نظامی و سایر بحرانهای انسانی ناشی از بلایای طبیعی و غیرطبیعی نیز بیشتر است. مراد از خشونت ساختاری در این متن برگرفته از تعریف یوهان گالتونگ، بنیانگذار رشتهی صلح و ستیزپژوهی است که بهمعنای عدم دسترسی نظاممند افراد یا گروههای اجتماعی خاص از جمله زنان و اعضای جامعهی کوئیر بهمنابع عمومی و خدماتی است که سبب آسیب، استثمار، سرکوب و محرومیت آنان میشود.