Skip to content
زمان مطالعه: 15 دقیقه
تحلیل و ارزیابی تاثیرات روانی سلطه‌ی طالبان بر زندگی زنان

دکتر انیس رضایی، پژوهشگر

ترجمه به فارسی، اوسا

چکیده
در این پژوهش نویسنده به بررسی پی‌آمدهای روانی سلطه‌ی طالبان بر جامعه‌ی زنان افغانستان پرداخته شده است. نویسنده کوشیده که فرای منظرگاه‌های تک‌بعدی و متعارف به مساله‌ی تاثیر خشونت‌های جنسی و جنسیتی بر سلامت روان جمعی نظری بیندازد و با تمرکز بر عمده‌ترین اشکال سرکوب‌ها و خشونت‌های جاری از آدرس جنسیت بر اختلالات ناشی از آن نور بتاباند. در این پژوهش، نویسنده با برقراری پیوند میان بحران حقوق‌ بشری و دیگر اشکال بحران‌های اجتماعی از جمله بحران روانی در متن مناسبات افغانستان به تاثیرات مخرب و درازمدت سلطه‌ی طالبان بر زندگی گروه‌های آسیب‌پذیر و در اقلیت از جمله‌ زنان، کودکان و جامعه‌ی رنگین‌کمانی تمرکز کرده است. این مطالعه در پرتو آمار و ارقام خودکشی و دیگر آسیب‌های روانی در پی خشونت‌های ساختاری جنسی و جنسیتی بروز، ضمن معرفی مختصر مختصات و مشترکات نظام‌های تمامیت‌خواه و مردسالار در سطح بومی به‌نقش آن در عادی‌سازی خشونت فراگیر در جامعه‌ و آینده‌ی این روند پرداخته است.

واژه‌های کلیدی: خشونت‌ ساختاری، خشونت روانی، بحران‌های حقوق بشری، پدر-مردسالاری، سلامت روان جمعی، تمامیت‌خواهی رژیم طالبان

 

مقدمه
بازگشت دوباره‌ی طالبان به قدرت در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ همراه با بحران‌‌های حقوق بشری و انسانی متعاقب آن که توسط سازمان جهانی صحت به عنوان «پیچیده‌ترین و ویران‌گرترین بحران‌های جهان»[۱] توصیف شده، کشور را فلج ساخته و میلیون‌ها انسان را در آستانه‌ی قحطی قرار داده است. با وجود این‌که بحران‌های جاری همه را در کشور تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما تاثیر مضاعفی بر زنان و گروه‌های قومی-مذهبی که به لحاظ تاریخی نیز به حاشیه رانده شده‌ و انواع آزار و سرکوب را تجربه کرده‌اند، برجای می‌گذارد. این امر اغلب به دلیل خشونت‌ها و تبعیض‌های ریشه‌دار قومی و جنسیتی در تاریخ افغانستان است که زنان و سایر گروه‌های اجتماعی تحت ستم و تبعیض را به‌ویژه در برابر رژیم استبدادی طالبان آسیب‌پذیر کرده است. دشمنی این گروه افراطی با زنان، اغلب خود را در شمایل خشونت‌های ساختاری و حقوقی مبتنی بر جنسیت نشان می‌هد. از این‌رو، در دو سال گذشته شاهد محروم‌سازی و نقض مستمر حقوق بدیهی و ابتدایی زنان هم‌چون حق تحصیل، کار، آزادی تردد، آزادی بیان و آزادی مشارکت در تشکل‌های اجتماعی از سوی طالبان هستیم[۲]. آن‌چه خشونت‌های جنسیتی این رژیم را ویژه می‌کند این است که این خشونت‌ها نهادینه و نظام‌مند هستند. فعالان و سازمان‌های مدافع حقوق بشر و حقوق زنان در داخل و خارج از کشور، این خشونت‌های گسترده‌ی مبتنی بر جنسیت را چیزی کم‌تر از «آپارتاید جنسیتی» توصیف نکرده‌اند.[۳]

محرومیت ساختاری زنان از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی نه تنها باعث تشدید بحران انسانی در کشور شده است، بل پی‌آمدهای بی‌شمار جنسیتی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی برای زنان در پی داشته است. خشونت‌های مبتنی بر جنسیت به دلیل درهم‌تنیدگی و پیچیدگی آن، تحلیل جامعی می‌طلبد که بتواند همه‌ی ابعاد آن را به‌درستی به بررسی بگیرد. با این‌حال، این مطالعه‌ی موردی سعی می‌کند که تاثیرات روانی [سیاست‌های] رژیم طالبان در برابر زنان در دو سال گذشته را بررسی و به این پرسش پاسخ بدهد: خشونت‌‌ جنسیتی ساختارمند و سازمان‌یافته‌ی‌ طالبان چه تاثیرات روانی بر زنان در افغانستان گذاشته است؟

برای پاسخ به این پرسش، نخست باید به نظام اجتماعی و سیاسی‌ای نظر بیاندازیم که در آن خشونت در برابر زنان تولید، بازتولید و تثبیت می‌شود. خشونت مبتنی بر جنسیت، به خشونتی گفته می‌شود که ریشه در جنسیت دارد و هم‌زمان «از نظر اجتماعی مشروعیت یافته است».[۴] به این معنا که جامعه به خشونت به‌مثابه‌ی امری بدیهی و نهادی نگاه می‌کند. بنابراین، خشونت مبتنی بر جنسیت را نمی‌توان جدایی از بستر اجتماعی و فرهنگی آن تحلیل کرد. از این‌رو، پژوهش حاضر دو عامل اصلی «ساختار پدر-مردسالارانه‌ی جامعه‌ی افغانستان» و «رژیم مطلقه‌ی طالبان» را هم‌چون زمینه‌ی بنیادین اعمال خشونت در نظر می‌گیرد.

افغانستان کشوری «به شدت پدر-مردسالار» تلقی می‌شود که در آن مناسبات قدرت جنسیت‌محور، هنجارها و روابط جنسی-جنسیتی ریشه‌های تاریخی عمیق دارد[۵]. این ساختار پدرسالارانه با ساختارمندسازی و نهادینه‌کردن سرکوب جنسیتی زنان از سوی طالبان، بیش از پیش تحکیم و تثبیت شده است. برای درک پی‌آمدهای روانی سیاست‌ها و خشونت‌های زن‌ستیزانه‌ی طالبان، لازم است که ابتدا بینش دقیق‌تری نسبت به سیستم حکم‌رانی این رژیم به‌دست دهیم. پژوهشگرانی مانند سخی (۲۰۲۲) نظام حکومتی رژیم طالبان را به‌مثابه‌ی یک نظام تمامیت‌خواه توصیف کرده‌اند که با تکیه بر سیاست «ایجاد رعب و وحشت و ارعاب مردم برای حفظ نوع خاصی از نظم اجتماعی» بنا شده است (ص. ۳۸۷)[۶]. با توجه به راهبردهای جنسیتی این گروه در به‌ کارگیری خشونت و استثمار در برابر زنان، این پژوهش رژیم طالبان را به‌طور خاص به‌عنوان «رژیمی تمامیت‌خواه و زن‌ستیز» بازمی‌شناسد. چنین توصیفی از این‌رو حایز اهمیت است که به ما امکان دریافت دقیق‌تری از تاثیرات روانی سیاست هراس، سرکوب و خشونت جنسیتی طالبان در برابر زنان افغانستان طی دو سال گذشته را به‌دست می‌دهد.[۷] افزون بر این، این پیش‌فرض بر این مهم صحه می‌گذارد که زنان از اصلی‌ترین قربانیان سلطه‌ی این رژیم سرکوب‌گر هستند.

این پژوهش از مقالات علمی، گزارش‌های خبری، تحقیق‌های روزنامه‌نگاری و مستندات سازمان‌های حقوق بشری در مورد نقض حقوق زنان توسط طالبان به زبان‌های انگلیسی و فارسی بهره برده است. سرکوب آزادی بیان و رسانه‌ها از سوی طالبان، خلای اطلاعاتی شدیدی ایجاد کرده است. خلایی که [در اغلب موارد] به‌واسطه‌ی اطلاعات نادرست و گمراه‌کننده پر می‌شود. از همین‌رو و به‌منظور کاهش ریسک از اعتبار داده‌ها، تمام اطلاعات گردآوری شده در این پژوهش، با رجوع و ارجاع به منابع مختلف تطبیق و راستی‌آزمایی شده است. برای حفظ انسجام ساختاری، پژوهش حاضر مشمول چند بخش است: بخش نخست به نسبت رژیم‌های تمامیت‌خواه و پی‌آمدهای روانی آن می‌پردازد. بخش دو، با استناد به داده‌های گردآوری‌ و راستی‌آزمایی‌شده، افزون بر تاثیرات روانی رژیم مطلقه‌ی طالبان بر زنان سعی می‌کند تصویری از مشکلات روان جمعی در افغانستان نیز ارایه کند. بخش پایانی، جمع‌بندی کلی از یافته‌های پژوهش را نشان می‌دهد.

تاثیرات روان‌شناختی توتالیتاریسم
ادبیات موجود در مورد تاثیر حکومت‌های تمامیت‌خواه بر سلامت روانی جامعه گسترده و متکثر است، اما الگوی مشخصی را می‌توان برشمرد که در آن مشکلات روانی بلندمدت- که اغلب در سطح جمعی رخ می‌دهند- با یک سیستم تمامیت‌خواه قدرت مرتبط‌ می‌باشد[۸]. برای درک بهتر این ارتباط، ابتدا باید پرسید که یک حکومت توتالیتر/تمامیت‌خواه چگونه بنا نهاده و حفظ می‌شود؟ چه سازوکارهایی برای پایداری آن به‌کار گرفته می‌شود؟

سخی (۲۰۲۲) استدلال می‌کند که ساختار حکم‌رانی رژیم طالبان از تمام ویژگی‌های یک نظام تمامیت‌خواه برخوردار است. به باور او، ساختارهای ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی طالبان به ویژه ایدئولوژی بنیادگرای اسلامی آن، تمرکز قدرت در دستان یک فرد و هم‌دستان‌اش، به‌کاربستن سیاست خشونت، ارعاب و هراس برای حفظ نظم موجود، همه از مصادیق نظام‌های تمامیت‌خواه‌اند. با این‌حال، دو عامل اساسی رژیم تمامیت‌خواه طالبان را از سایر رژیم‌های مشابه متمایز می‌کند: نخست، ساختارمندسازی زن‌ستیزی که به‌صورت نظا‌م‌مند به سرکوب جنسیتی و حذف کامل زنان از عرصه‌های عمومی و سیاسی منجر می‌شود. دو، انگیزه‌های «قوم‌گرایانه‌ی اتنیکی» این گروه که در ترکیب قومی عمدتاً پشتون طالبان و نیز استمرار حذف سیاسی، به‌حاشیه‌راندن و سرکوب سایر گروه‌های اتنیکی و قومی به‌فور دیده می‌شود. از این‌رو، طالبان را می‌توان رژیمی تمامیت‌خواهِ زن‌ستیز با تعصبات قوم‌گرایانه‌ی اتنیکی برشمرد.

تمامیت‌خواهی با «سلطه‌ی مطلق» و کنترل کامل بر زندگی، آزادی و خودمختاری افراد ذیل یک فضای سیاسی تشخیص می‌شود. یعنی، یکی از ویژگی‌های اصلی حکومت‌های تمامیت‌خواه به‌واسطه‌ی نهادینه‌کردن خشونت و با بهره‌وری نظام‌مند از سیاست هراس، ارعاب و تحمیل، در حفظ نظم سیاسی-اجتماعی و منافع طبقه‌ی حاکم می‌کوشد. این بهره‌وری از هراس افزون بر تصرف و تسلط بر جامعه، به‌منظور تحکیم قدرت و تداوم سیستم مطلقه به‌کار می‌رود.[۹] پی‌آمد دیگر سیاست هراس، بروز مشکلات روانی در بلندمدت است. عابد (۲۰۰۵) خاطرنشان می‌کند که بروز مشکلات روانی ناشی از آسیب‌های «مستقیم» به سلامت روان جمعی است. آسیب‌هایی نظیر شکنجه، بازداشت، اعدام‌های غیرقضایی، ناپدیدسازی‌های قهری و از این‌دست. آسیب‌های «غیرمستقیم»ی هم‌چون «سلب عاملیت و اختیار افراد، عادی‌سازی خشونت، فروکاست ارزش‌های اخلاقی تثبیت‌شده» در جامعه نیز از عوامل مهم بروز اختلال‌های روان جمعی به‌شمار می‌روند.

پرداختن به عمق و گستره‌ی نقض حقوق بشر توسط طالبان و پی‌آمدهای روان‌شناختی ناشی از آن برای عامه‌ی مردم از حوصله‌ی این پژوهش خارج است. با این‌حال، پرواضح است که طالبان طی دو سال گذشته از هیچ شیوه‌ی خشونت برای اعمال قدرت و کنترل کامل بر حوزه‌های عمومی و خصوصی مردم افغانستان دریغ نکرده‌اند. گزارشی از سازمان عفو بین‌الملل نشان می‌دهد که با وجود اعلام «عفو عمومی» از سوی طالبان، صدها تن از اعضای پیشین نیروهای امنیتی و مقامات دولتی به‌طور غیرقانونی به قتل رسیده‌اند و بسیاری دیگر ناپدید شده‌اند[۱۰]. افزون بر این، از زمان بازگشت طالبان به قدرت، بازداشت‌های خودسرانه، شکنجه، آزار و ارعاب در مقیاسی وسیع برای سرکوب مخالفت‌ها و جلوگیری از هرگونه انتقاد از این رژیم به‌کار رفته است.[۱۱] از گزارش‌های مربوط به جنایت‌ها و ستم‌های طالبان چنین برمی‌آید که مردم افغانستان به‌سبب آسیب‌های پیدا و پنهان وارد آمده بر سلامت روان‌ جمعی، در مشکلات روانی بی‌شماری به‌سر می‌برند. این بحران روان جمعی افزون بر بحران‌های اقتصادی، مالی و جانی تشدید نیز شده است؛ بحرانی که تاثیر مضاعف بر نابرابری جنسیتی گذاشته و به تحدید ستم در برابر زنان کشور انجامیده است.

تاثیرات روان‌شناختی خشونت‌های مبتنی بر جنسیت
خشونت مبتنی بر جنسیت گونه‌های مختلف دارد: خشونت فیزیکی، روانی، جنسی، عاطفی، سیاسی، مالی و غیره. وضعیت زنان تحت سلطه‌ی رژیم کنونی طالبان را می‌توان ذیل خشونت‌های جنسی-جنسیتی‌ که ریشه در ساختارهای معرفتی، نهادی و فرهنگی دارد، پی‌ گرفت. نهادی‌سازی خشونت مبتنی بر جنسیت بدین‌معنا است که مشارکت زنان در تمام عرصه‌های زندگی جرم‌انگاری می‌شود. هرگونه تخطی از حدود و ثغور آن مستوجب مجازات‌های سفت و سخت از سوی رژیم خواهد بود. توجه و تاکید بر این نکته لازم است که نهادینه‌سازی خشونت مبتنی بر جنسیت نه به‌معنای «محدود کردن» حقوق زنان که به «حذف کامل» حقوق اساسی آنان از زندگی منجر می‌شود. پیش از آن‌که  به تاثیرات روان‌شناختی جنایت‌های رژیم زن‌ستیز طالبان بپردازیم، لازم است مروری کوتاه بر مطالعات موجود در باره‌ی سلامت روان در افغانستان بیاندازیم.

پرواضح است که سال‌ها جنگ و منازعه و در پی آن فقر اقتصادی در افغانستان موجب بروز مشکلات جدی در سلامت روان جمعی شده است. به تعبیر دیگر، مشکلات سلامت روان در افغانستان ریشه‌های عمیق تاریخی دارد. مطالعاتی که در مناطق در بازه‌زمانی‌های مختلف انجام شده نشان می‌دهد که اختلالات روان در میان مردم افغانستان گسترده است. در این بین، درصد اختلالات روان در میان زنان بیش‌تر است. برای نمونه، در تحقیقی که شولته و همکاران (۲۰۰۴) در مورد تاثیر جنگ و سرکوب بر سلامت روان مردم افغانستان انجام داده‌اند، دریافته‌اند که ۲۰/۴٪ از شرکت‌کنندگان دچار نشانه‌های قابل توجه اختلال استرس پس از سانحه‌اند (۷/۵٪ برای مردان و ۳۱/۹٪ برای زنان). همین‌سان ۳۸/۵٪ از پاسخ‌دهندگان دچار علایم بالینی مرتبط با افسردگی بوده‌اند (۱۶/۱٪ برای مردان و ۵۸/۴٪ برای زنان).[۱۲] مطالعه‌ی دیگری از کاردوزو و همکاران (۲۰۰۴)  که در سال ۲۰۰۲ انجام شده، نشان می‌دهد که ٪۶۷/۷ از شرکت‌کنندگان از افسردگی شدید رنج می‌برند و ٪۴۲/۱ دچار به اختلال استرس پس از سانحه بوده‌اند.[۱۳] در این مطالعه‌ی موردی نیز زنان از نظر علایم افسردگی و تروما، آشفتگی روانی بیش‌تری نسبت به مردان را تجربه می‌کنند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که جنگ و فقر تأثیرات پایداری بر سلامت روان کودکان در افغانستان نیز برجای گذاشته است. در مطالعه‌ای که توسط پانتر بریک و همکاران (۲۰۰۹) در مورد وضعیت سلامت روان کودکان و نوجوانان (بین ۱۱ تا ۱۶ سال) انجام‌ داده‌اند، نشان می‌دهد که ٪۲۲/۲ از کودکان به اختلالات روانی نظیر افسردگی و استرس پس از سانحه دچار اند. در این میان، دختران در مقایسه با پسران وضعیت روانی بدتری را تجربه می‌کنند.[۱۴] به‌طور خلاصه، مطالعات انجام‌شده در مورد تاثیرات روان‌شناختی چند دهه جنگ، فقر و تروما در افغانستان حاکی از آن است که زنان و دختران بیش از مردان و پسران در معرض انواع مشکلات و اختلالات روان قرار دارند.

هنگام نوشتن در باره‌ی پی‌آمدهای آنی و ماندگار سیاست‌های توتالیتری و زن‌ستیزانه‌ی طالبان، بایستی به دو عامل مهم توجه کرد. نخست این‌که هنگام نوشتن در مورد زنان تحت سلطه‌ی رژیم طالبان، بایستی از نشان دادن زنان در افغانستان به‌عنوان قربانیان منفعل و فاقد عاملت خودداری کرد. چرا که با وجود اقدامات خشونت‌بار طالبان در سرکوب و مسکوت کردن اشکال متکثر مقاومت طی دو سال گذشته، زنان افغانستان به‌طور فزاینده‌ای برای احقاق حقوق‌شان ایستادگی و مبارزه کرده‌اند. این مقاومت‌ تنها به شکل اعتراضات و تظاهرات خیابانی در کابل خلاصه نمی‌شود، بل به اشکال و صور گوناگونی تداوم یافته است. این مقاومت‌ها با وجود این‌که به‌صورت محدود و پراکنده انجام شده است، اما در وضعیتی که آزادی‌های مدنی و سیاسی تقریبا به‌صورت کامل سرکوب و امکان هرشکل از مشارکت جمعی معنادار در برابر رژیم طالبان دشوار می‌نماید، چشم‌گیر و قابل تحسین است.[۱۵] مقاومت زنان در مواجهه با ستم جنسیتی رژیم و در فقدان هرگونه حمایت‌های اساسی و پایدار داخلی و بین‌المللی شعله‌ور می‌ماند، اما هم‌چنان زنان مقاومت‌گر را در برابر انواع خشونت‌های جسمی، روانی و جنسی به‌ویژه در هنگام بازداشت‌ها در سطح بالایی آسیب‌پذیر نیز می‌سازد.[۱۶] نفس تداوم مقاومت زنان فارغ از میزان تاثیرگذاری‌اش، گواه پای‌بندی زنان به ایفای نقش خود به‌عنوان کنشگران حوزه‌ی تغییر و تحول کشور است و طالبان بیش از هرچیزی از آن هراس دارند.

و دو، دانستن این نکته لازم است که زنان افغانستان گروهی همگن و یک‌دستی نیستند. آناتومی اجتماعی و فرهنگی ناهمگن افغانستان گواه این ادعا است که زنان نیز با پیشینه‌های قومی و مذهبی مختلف، از اهداف و گرایش‌های سیاسی متنوعی برخوردارند. از این‌رو، به‌رسمیت‌شناسی این تکثر و تنوع برای درک پیچیدگی‌ها و درهم‌تنیدگی‌های تجربی زنان زیر سلطه‌ی رژیم سرکوب‌گر طالبان ضروری است. این شناخت با توجه به گرایش‌های قوم‌محورانه‌ی طالبان اهمیت دوچند می‌یابد، چرا که این گرایش‌ها در به‌حاشیه‌راندن غیرپشتون‌ها ذیل اقداماتی چون اعدام‌های غیرقانونی، کوچ‌های اجباری، تصاحب زمین، اخاذی از اقوام و گروه‌های تحت ستم به‌منظور ترک سرزمین‌های اجدادی‌شان به‌وفور کمک کرده است.

بر اساس یک گزارش تحقیقی جامعی که اخیرا روزنامه‌ی اطلاعات روز [۱۷] با عنوان «قانون کلاشینکوف: اخاذی، غصب سرزمین و کوچ اجباری» منتشر کرده نشان می‌دهد که از زمان بازگشت دوباره‌ی طالبان به قدرت، «کوچی‌»های پشتون با برخورداری از حمایت‌های بی‌قید و شرط رژیم به ادعاهای غیرقانونی خود بر زمین، دارایی‌ها و حتا گرفتن جان اعضای جوامع هزاره، تاجیک و اوزبیک در مناطق روستایی ادامه داده‌اند. به این معنا که زنان منتسب به گروه‌های قومی نه تنها در معرض توتالیتاریسم زن‌ستیزانه‌ی طالبان قرار دارند، بل قربانی جنایات وحشیانه‌ی مبتنی بر قومیت نیز می‌شوند. از این‌رو، تجارب زیسته‌ی زنان تحت سلطه‌ی طالبان در تلاقی ستم‌های جنسیتی و قومی، شدیدتر و پیچیده‌تر نیز می‌شود. برای همین، در تحلیل وضعیت زنان زیر سلطه‌ی طالبان شناسایی و در نظر گرفتن این درهم‌تنیدگی‌ها، بالقوگی‌ها و پیچیدگی‌ها بسیار لازم است.

حاکمیت تمامیت‌خواهانه و زن‌ستیزانه‌ی طالبان افزون بر تشدید بحران‌های حقوق بشری و انسانی در افغانستان، تاثیرات جدی‌ای بر سلامت روان جمعی به‌صورت کل و به‌صورت خاص بر زنان و سایر گروه‌های جنستی، قومی و اتنیکی داشته است. سیلوو و فنتفوگل (۲۰۲۲) این واقعیت را برجسته می‌کنند که بسیاری از مردم افغانستان پس از مواجهه با چالش‌های بحران کنونی «علایم آشکاری از اختلالات روانی مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اضطراب و افسردگی از خود نشان خواهند داد» (ص. ۵۵)[۱۸]. اعمال محدودیت‌های جنسیتی رژیم طالبان بر تردد، اشتغال و مشارکت زنان در عرصه‌ی عمومی از جمله الزام همراهی یک محرم مرد در تردد و سفر، افزون بر تشدید بحران روان، به وابستگی بی‌قید و شرط اقتصادی و اجتماعی زنان به اعضای مرد خانواده می‌انجامد.[۱۹]

در غیاب محرم مرد، زنان حتا به حیاتی‌ترین خدمات مانند مراقبت‌های درمانی و حمایت‌های روانی دسترسی ندارند. این وابستگی فزاینده‌ی زنان به مردان نه تنها عاملیت آن‌ها را تضعیف می‌کند، بل نشان می‌دهد که بقای زنان منوط به حضور محرم مرد و تمایل او به حمایت از آن‌ها در مواقع ضروری است. افزون بر این، وابستگی کامل زنان به شریک مرد خود در کنار فقدان هرگونه حمایت‌های نهادی و حقوقی به‌معنای این است که زنان از توان اندکی به‌منظور درخواست همراهی در ترک روابط خشونت‌بار برخوردارند.

افزایش فقر و بیکاری در کشور، تأثیرات نابرابر و نامتناسب بحران جاری بر زنان و دختران را بیش از پیش تشدید کرده است. گزارش‌های اخیر نشان می‌دهد که خشونت‌های خانگی در افغانستان در دو سال گذشته به میزان قابل توجهی افزایش یافته است[۲۰]. پژوهش‌ها در مورد رابطه‌ی خشونت مبتنی بر جنسیت و فقر نشان می‌دهد که بین این دو عامل همبستگی مستقیم وجود دارد[۲۱]. به بیان دیگر، فقر و بیکاری نقشی چشم‌گیر در تشدید فضای سرکوب‌گرانه در برابر زنان دارد. مشکلات اقتصادی همراه با تعطیلی مکاتب دخترانه نیز منجر به افزایش ازدواج‌های اجباری، ازدواج‌های زودهنگام و ازدواج‌های کودکان در کشور شده است. در حقیقت، افزایش ازدواج کودکان در کشور به عنوان «نگران‌کننده‌ترین پی‌آمد سلطه‌ی طالبان»[۲۲] توصیف شده است. در بسیاری از موارد ازدواج دختران خردسال تصمیمی از روی استیصال است که خانواده‌ها در مواجهه با شرایط اقتصادی دشوار اتخاذ می‌کنند. برای خانواده‌هایی که در شرایط سخت اقتصادی قرار دارند، ازدواج دختران در ازای دریافت‌ مهریه و سایر مشوق‌های اقتصادی [طویانه/شیربها] تنها راه ممکن برای تضمین بقای سایر اعضای خانواده تلقی می‌شود.

بر اساس گزارش‌های موجود، افسردگی، اضطراب، افکار خودکشی و [اقدام به] خودکشی در دو سال گذشته به‌طور چشم‌گیری افزایش یافته است.[۲۳] طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO)[۲۴]، افسردگی «یک اختلال روانی شایع» است. فرد مبتلا احساس غم، پوچی و ناامیدی نسبت به آینده می‌کند. اگرچه هر کسی ممکن است به افسردگی دچار شود، اما زنان به‌طور نامتناسبی بیش‌تر از مردان در سراسر جهان به آن مبتلا می‌شوند[۲۵]. افزون بر این، افسردگی یکی از علل اصلی ناتوانی در سطح جهانی شناخته می‌شود. مطالعه‌ی اخیر مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک افغانستان در مورد گستره‌ی افسردگی در میان زنان شهرنشین (در کابل، مزارشریف، سمنگان و هرات) تحت سلطه‌ی رژیم طالبان نشان می‌دهد که ۹ زن از هر ۱۰ زن علایم افسردگی را گزارش کرده‌اند. با این‌حال، این پژوهش نشان می‌دهد که افسردگی به‌گونه‌ی نابرابری زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، طوری که سطح تحصیل، وضعیت تاهل و سن در کم و کیف تجربه‌ی افسردگی تعیین‌کننده است. این پژوهش هم‌چنان نشان می‌دهد که سطح افسردگی در میان زنان مسن، متاهل، بی‌سواد و دارای فرزندان بیش‌تر، در سطح بالاتری قرار دارد.[۲۶] مطالعه‌ی دیگری در مورد تاثیر بازگشت طالبان به قدرت بر سلامت روان دانشجویان زن دانشگاه‌ها نشان می‌دهد که ۶۷/۹٪ از شرکت‌کنندگان دارای علایم افسردگی بالینی بوده‌اند[۲۷]. خودآزاری و حتا خودکشی می‌تواند از پی‌آمدهای جدی افسردگی باشد[۲۸]. این آمار نشان‌دهنده‌ی افزایش خودکشی در کشور است.

سازمان جهانی بهداشت (WHO) خودکشی را یک «مساله‌ی بهداشت عمومی» توصیف می‌کند که در سراسر جهان رخ می‌دهد[۲۹]. به نقل از این سازمان، اگرچه ارتباط مستقیم بین خودکشی و افسردگی و سایر اختلالات روانی وجود دارد، اما اغلب خودکشی‌ها «به صورت آنی در لحظات بحرانی همراه با ازهم‌پاشیدگی توانایی فرد در مقابله با موقعیت‌های پراسترس» مانند بحران‌های مالی و سلامت رخ می‌دهد. با این‌حال، تجربه‌های آسیب‌زا مانند جنگ، ترور، بلایای طبیعی و خشونت به‌طور چشم‌گیری در افزایش رقم خودکشی در میان کسانی که این تجربه‌ها را از سر گذرانده‌اند، موثر است.[۳۰] افزون بر این، اعضای گروه‌های آسیب‌پذیر مانند اقلیت‌های قومی، پناه‌جویان و افراد LGBTQ که با تبعیض‌های ساختاری مواجه‌اند، به‌ویژه در معرض خطر خودکشی قرار دارند[۳۱]. با این‌که رقم خودکشی در سطح جهانی در میان مردان بیش‌تر از زنان است، در افغانستان اما ۸۰٪ از اقدام به خودکشی توسط زنان انجام می‌شود.[۳۲] خشونت مبتنی بر جنسیت، ازدواج‌های اجباری و تاثیرات جنگ از دلایل اصلی نرخ بالای خودکشی در میان زنان خوانده می‌شود. بر اساس گزارش کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان (UNHCR)، حدود ۸۷٪ از زنان افغانستان دست‌کم یک نوع از خشونت‌های جنسی، جسمی یا روانی را تجربه کرده‌اند و ۶۲٪ آنان قربانی سایر گونه‌های خشونت‌ بوده‌اند.[۳۳]

از زمان بازگشت دوباره‌ی طالبان به قدرت، افکار و رقم خودکشی به طرز نگران‌کننده‌ای در کشور افزایش یافته است[۳۴]. بر اساس گزارش طلوع نیوز در ۶ می ۲۰۲۳، دست‌کم ۳۴۷ نفر در ۹ ولایت افغانستان اقدام به خودکشی کرده‌اند که به مرگ ۶۰ تن منجر شده است[۳۵]. گزارش قبلی از همین منبع نشان می‌دهد که میزان خودکشی در بین دختران بسیار بیش‌تر از پسران است[۳۶]. با این‌که اقدام به خودکشی در سراسر کشور ثبت شده است، اما ولایت بدخشان بالاترین نرخ خودکشی را داشته است. تنها در این ولایت، ۲۵۰ مورد اقدام به خودکشی ثبت شده که ۱۸۸ مورد توسط زنان و ۶۲ مورد توسط مردان بوده است. در ولایت غور ۱۴ مورد، خوست ۱۱ مورد، سرپل ۷ مورد، ننگرهار ۵ مورد، میدان وردک ۵ مورد، بامیان ۳ مورد، ارزگان ۲ مورد و در ولایت کاپیسا ۱ مورد اقدام به خودکشی ثبت شده است[۳۷]. نکته‌ی مهم در ارقام بالا این است که آمار مربوط به خودکشی محدود است، زیرا ننگ اجتماعی و مذهبی در افغانستان مانع از گزارش‌دهی دقیق در این موارد می‌شود. افزون بر این، طالبان با ثبت آمار خودکشی مخالف‌اند، زیرا آن را غیراسلامی می‌دانند.[۳۸] این مساله منجر به محدودیت‌های قابل توجهی در ثبت واقعی رقم خودکشی‌ها شده است و احتمال می‌رود آمار و ارقام بسیار بالاتر از داده‌های ثبت‌شده‌ی موجود باشد.

افزون بر عادی‌سازی خشونت مبتنی بر جنسیت ذیل رژیم حاکم، زنان متحمل پی‌آمدهای روانی خشونت‌های اعمال‌‌شده از سوی طالبان نیز هستند. پی‌آمدهایی که ذیل شکنجه‌ی بدنی، ارعاب، آزار جنسی و زن‌کشی در عرصه‌ی عمومی و به‌ویژه در زندان‌های طالبان رخ می‌دهد. زنان به اتهامات مختلف از جمله عضویت در جنبش‌های مقاومت زنان بازداشت می‌شوند.[۳۹] گزارش‌های بسیاری در مورد وضعیت بازداشت‌شدگان به‌ویژه زنان زندانی در بازداشتگاه‌های طالبان نشان می‌دهد که نیروهای طالبان برای گرفتن اعتراف از خشونت شدید مشمول تجاوز جنسی، تعرض و شوک برقی استفاده می‌کنند.[۴۰] اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) یکی از پی‌آمدهای قرار گرفتن مستقیم در معرض حادثه‌های فاجعه‌بار و آسیب‌زایی از این‌دست است.[۴۱] علایم اصلی PTSD شامل مواردی چون کابوس‌ها شبانه، بازگشت مکرر خاطرات گذشته، بی‌خوابی، تحریک‌پذیری عصبی و به خاطر آوردن مداوم [شکنجه و وحشت] و غیره است[۴۲]. داده‌ها در مورد شیوع PTSD در میان قربانیان جنایات طالبان و در جامعه‌ی گسترده‌تر افغانستان بسیار اندک است و یا در مواردی تقریبا وجود ندارد. با این‌حال، توجه به تأثیر روانی بازداشت‌گاه‌های مخوف طالبان بر زنان زندانی از این جهت بسیار برجسته و مهم است که زنان بر خلاف مردان پس از آزادی اغلب با داغ ننگ، طردشدن از سوی اعضای خانواده و حذف از عرصه‌ی عمومی روبه‌رو می‌شوند.[۴۳]

نتیجه‌گیری
این پژوهش تلاشی برای بررسی و تحلیل تاثیرات روان‌شناختی رژیم تمامیت‌خواه و زن‌ستیز طالبان بوده است. این پژوهش نشان می‌دهد که از زمان بازگشت دوباره‌ی طالبان به قدرت، مشکلات روانی مردم به‌طور کل و زنان به‌‌گونه‌ی خاص افزایش چشم‌گیری یافته است. افزایش مشکلات روانی آسیب‌های مستقیم و غیرمستقیم آن سلامت روان جمعی را به مخاطره انداخته است. تداوم وخامت بحران انسانی، اقتصادی و مالی همراه با حاکمیت تمامیت‌خواه و زن‌ستیزانه‌ی طالبان، تاثیرات نامتناسبی بر سلامت جسمی و روانی زنان در کشور داشته است. با توجه به رویکردهای اجتماعی و فرهنگی محافظه‌کارانه‌ی جامعه‌ی افغانستان و نیز انگ بدنامی‌ای که به اختلالات روانی نسبت داده می‌شود- و از عوامل مهم کم‌گزارشی و کمبود داده‌ها نیز هست- دسترسی کامل به ابعاد روان‌شناختی سلطه‌ی طالبان بر کشور را دشوار ساخته است. این پژوهش هم‌چنین نتیجه می‌گیرد که با وجود خشونت‌های سیستماتیک و تبعیض‌های قوم‌محور مداوم از سوی طالبان که زنانِ دارای پس‌زمینه‌ی قومیِ تحت ستم را در معرض سرکوب و حاشیه‌نشینی مضاعف قرار می‌دهد، نبود داده‌ها به‌ویژه در مورد این گروه از زنان، دانش و آگاهی ما را از وضعیت آنان به‌طور جدی محدود کرده است.



[۱]Appeal – Afghanistan: https://www.who.int/emergencies/funding/health-emergency-appeals/2022/2023

[۲]World Report 2023: Afghanistan: https://www.hrw.org/world-report/2023/country-chapters/afghanistan

[۳]  The International Obligation to Counter Gender Apartheid in Afghanistan – Columbia Human Rights Law Review

[۴]  Coll-Black, S., Bhushan, A. and Fritsch, K., 2007. IntegraƟng poverty and gender into health programs: a sourcebook for health professionals. Nursing & health sciences, 9(4), pp.246-253.

[۵] Lipson, J.G., Hosseini, T., Kabir, S., Omidian, P.A. and Edmonston, F., 1995. Health issues among Afghan women in California. Health Care for Women International۱۶(۴), pp.279-286.

[۶] Sakhi, Nilofar (2022) “The Taliban Takeover in Afghanistan and Security Paradox,” Journal of Asian security and international affairs, 9(3), pp. 383–۴۰۱. Afghanistan is now controlled by a militant group that operates out of a totalitarian ideology.

[۷] توضیح مترجم: در زمان نوشتن این مقاله در ماه آگوست ۲۰۲۳، دو سال از استقرار سلطه‌ی طالبان بر افغانستان گذشته است.

[۸]  Abed, R.T., 2004. Tyranny and mental health. British medical bulletin, 72(1), pp.1-13.

[۹] Ibid

[۱۰]  Amnesty International (2022), “THE RULE OF TALIBAN A Year of Violence, Impunity and False Promises”, Afghanistan: The Rule of Taliban: A year of violence, impunity and false promises – Amnesty International

[۱۱] Ibid

[۱۲] Scholte, W.F., Olff, M., Ventevogel, P., de Vries, G.J., Jansveld, E., Cardozo, B.L. and Crawford, C.A.G., 2004. Mental health symptoms following war and repression in eastern Afghanistan. Jama, 292(5), pp.585-593.

[۱۳] Cardozo, B.L., Bilukha, O.O., Crawford, C.A., Shaikh, I., Wolfe, M.I., Gerber, M.L., Anderson, M., 2004. Mental health, social functioning, and disability in postwar Afghanistan. JAMA 292, 575–۵۸۴.

[۱۴]  Panter-Brick, C., Eggerman, M., Gonzalez, V. and Safdar, S., 2009. Violence, suffering, and mental health in Afghanistan: a school-based survey. The Lancet, 374(9692), pp.807-816.

[۱۵] Amnesty International, Wahida Amiri, (2023), “Women, Protest and Power- Confronting the Taliban” Women, Protest and Power- Confronting the Taliban – Amnesty International

[۱۶] Human Rights Watch (2022), “Afghanistan: Women Protesters Detail Taliban Abuse” Afghanistan: Women Protesters Detail Taliban Abuse | Human Rights Watch (hrw.org)

[۱۷] قانون کلاشینکوف: (etilaatroz.com)

[۱۸] Silove, D., Ventevogel, P., 2022. Living through interminable adversity: the mental health of the Afghan people. World Psychiatry 21, 55–۵۶. hƩps://doi.org/10.1002/ wps.20955.

[۱۹] ۸ Emma Graham-Harrison, (2022) , “‘I daren’t go far’: Taliban rules trap Afghan women with no male guardian” ‘I daren’t go far’: Taliban rules trap Afghan women with no male guardian | Afghanistan | The Guardian

[۲۰]نیم‌رخ: تسلط گروه طالبان و افزایش خشونت‌های خانگی علیه زنان (nimrokhmedia.com)

[۲۱] Eralp, Anil and Gokmen, Sahika (2023) “The Impact of Poverty on Partner Violence Against Women Under Regional Effects: The Case of Turkey,” Journal of interpersonal violence, 38(5-6), pp. 4906– ۴۹۲۴.

[۲۲]  Spike in child marriages may be ‘the most disturbing fallout of the Taliban takeover’ • News & Events • Penn Carey Law (upenn.edu)

[۲۳] Tharwani, Z.H., Essar, M.Y., Farahat, R.A. and Shah, J., 2023. The urgency of suicide prevenƟon in Afghanistan: challenges and recommendaƟons. The Lancet Regional Health-Southeast Asia, 8.

[۲۴]  Depressive disorder (depression) (who.int)

[۲۵] Ibid

[۲۶] Neyazi A, Padhi BK, Mohammadi AQ, et al. Depression, anxiety and quality of life of Afghan women living in urban areas under the Taliban government: a cross- secƟonal study. BMJ Open 2023;13:e071939. doi:10.1136/ bmjopen-2023-071939

[۲۷] Naghavi, Azam et al. (2022) “Mental health and suicidality in Afghan students aŌer the Taliban takeover in 2021,” Journal of affecƟve disorders, 307, pp. 178–۱۸۳.

[۲۸] Ibid

[۲۹] Suicide (who.int)

[۳۰] Ibid

[۳۱] Ibid

[۳۲] ‘Empty Shell’: Extreme Depression, Suicidal Thoughts Haunt Afghan Women Under Taliban Rule (rferl.org)

[۳۳] Devon Cone (2021), “Afghan Women and Girls Under Immediate Threat: The Responsibility to Protect and Assist Is Just Beginning”

Afghan Women and Girls Under Immediate Threat: The Responsibility to Protect and Assist Is Just Beginning – Refugees International

[۳۴]  Why female suicide in Afghanistan is so prevalent – BBC News

[۳۵] TOLOnews Findings: 347 People AƩempted Suicide in Past Year in Afghanistan | TOLOnews

[۳۶] TOLOnews Findings: 27 Suicides in 11 Provinces in Past 2 Months | TOLOnews

[۳۷] Ibid

[۳۸]   Why female suicide in Afghanistan is so prevalent – BBC News

[۳۹]  Amnesty InternaƟonal (2022), “Afghanistan: Taliban’s ‘suffocaƟng crackdown’ destroying lives of women and girls – new report” Afghanistan: Taliban’s ‘suffocaƟng crackdown’ destroying lives of women and girls – new report – Amnesty InternaƟonal

[۴۰] From Torture to Sexual Assault and Murder: What’s Happening in the Taliban’s Women’s Prisons? – Hasht-e Subh Daily (8am.media)

[۴۱] Bracken, P.J., 2001. Post-modernity and post-traumaƟc stress disorder. Social science & medicine, 53(6), pp.733-743.

[۴۲] Ibid

[۴۳] Amnesty InternaƟonal (2022), “DEATH IN SLOW MOTION WOMEN AND GIRLS UNDER TALIBAN RULE” Afghanistan: Death in slow moƟon: Women and girls under Taliban rule – Amnesty InternaƟonal

Picture of دکتر انیس رضایی
دکتر انیس رضایی

انیس رضایی، دکترای مطالعات توسعه از دانشگاه آکسفورد دارد. پژوهش‌های او بر حافظه‌ی سیاسی هویت و ادبیات شفاهی در میان زنان پناه‌جوی هزاره در بریتانیا متمرکز است.